امير علي مردانيامير علي مرداني، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

باهوشم

سفری دوباره از جنگل تا دریااااااااااااااااااا

سلام پسرم امیر علی مامان بیا دنبالم تا برات تعریف کنم ................ پسر گلم امیدوارم شاد و خوش و سلامت باشی .این هفته را روزاشو قاطی کردم نمی دونم کدوم روز چه خاطره ای شد اما تا اونجا که یادمه برات تعریف می کنم ... شنبه که کلاس داشتی و با مامان زری رفتی و منم موندم خونه تا به کارهام برسم .دوشنبه خاله سحر اینا خانه ما بودند و سه شنبه هم خاله منیژه اینا خانه ما بودند چهارشنبه هم رفتیم کلاس و از کلاس رفتیم خانه غزاله و پنجشنبه از صبح با مامان زری اینا رفتیم زیارت شاه عبدالعظیم و بعد هم بهشت زهرا و بعد هم رفنیم تولد خاله سحر و شب هم اومدیم خونه و خاله نازنین اینا اومدند تا 3 صبح راه بیوفتیم و از چالوس بریم همگی به عباس ابادشمال الان هم ...
29 خرداد 1391

سفر به سرزمین مادری ...

سلام بر پسر گل و بلبلم فدات بشم من که اینقدر بزرگ شدی و حرفها و حرکات بزرگ بزرگ رو انجام میدی ... بیا دنبالم تا خاطره ای دیگه برات تعریف کنم ...   از سه شنبه برات نگفتم که قرار بود تبلیغ ارم پپسی کولا روی ماه بیندازن ساعت یازده و نیم شب تو زود خوابت برد و من و بابا رفتیم پشت بام که هر چی وایسادیم سر کار بودیم و خبری نشد .ولی ماه را از نزدیک دیدیدم و عکس انداختیم اخر شب بود که عمو مرتضی زنگ زد گفت بریم فردا ظهر گیلان و تا جمعه برگردیم ما هم اماده شدیم تو که اینقدر ذوق کرده بودی که نگو ظهر بابا اومد و و همگی رفتیم از جاده رشت به سمت گیلان به شهری که سرزمین پدر مادر من بود و سالها بود داخل شهرش نرفته بودم و با رفتن به انجا کلی خاطره ب...
20 خرداد 1391

امیر علی مرد کوچک مااااااااااااااااا

قبل از هر چیز تولد حضرت علی (ع) و روز پدر و مرد را به همه مردان گرامی همچنین به پدر مهربونم همسر عزیزم و پسر گلم تبریک عرض می کنم .و از صمیم قلب باش ما بودن را ارزومندم . الهی که همیشه سلامت و شاد و موفق باشید که بودنتان برای ما دلگرمی و تکیه گاه بزرگی است . ساده می گم دوستتان دارم و عاشقتونم . عاشقتونم مردان بزرگ من ............... پدر مهربانم بمان و با بودنت دلیل بودن من باش .... بله این چند روز که برای بابا کادو می خریدیم و به مردهایمان کادو می دادیم تو می گفتی پس من چی ؟؟ منم مردم دیگه بزرگ شدم دیگه .بابا هم برات یه صندل و دایی پوریا هم باغ وحش ماهی و عمه من هم برات یه گربه عروسکی خریدند و تو همش می گفتی به منم بگید روز...
15 خرداد 1391

جو بسکتبال بد جور امیر علی رو گرفته ......

سلام پهلوون پنبه مامان .قربونت بشم من بیا دنبالم تا خاطرات این چند روز را برات تعریف کنم .... بیاااااااااااااااااااااا................ سلام بر همه دوستان گلم و پسر مهربونم . قبل از هر چیز باید بگم که من نمی تونم برای دوستان بلوگفایی خودم نظر بزارم نمی دونم چرا کد نمی یاد تا تایید بشه الان مدتی هست این مشکل را پیدا کردم از همه شما دوستانم معذرت خواهی می کنم اما من به و بلاگ شما دوستان سر می زنم و می خونم اما نمی تونم نظر براتون بزارم ایشاله که به زودی درست بشه .(صونا جون بی زحمت یه بار دیگه شمارتون را برام بزار ) و اماااااااااااااا این چند روز از جمعه بعد از تولد روژین جون که شنبه میشه دیگه .من و تو کمی زودتر رفتیم کلاس اول به پارک نزد...
10 خرداد 1391

تولد 12 سالگی روژین جون (دختر عمه )

سلام گل پسرم نفسم عمرم جیگرم عزیزم ... می خوام دوباره خاطره ای برات تعریف کنم امیدوارم از خاطره هایی که برات تعریف می کنم راضی باشی و خوشت بیاد من تمام سعی خودمو می کنم که تو وقتی بزرگ شدی و برای خودت مردی شده باشی کلی خاطرات قشنگ از دوران کودکیک به جا مونده باشه که با خوندنش تو رو برگردونه به دوران کودکیت من سعی می کنم تمامی روزهایت را جز به جز برات تعریف کنم . حالا بیاااااااااااااا دنبالممممم ... از چند شنبه را برات تعریف نکردم که یادم نمی یاد صبر کن آهان یادم اومد از چهارشنبه که رفتیم کلاست و تو یه شعر دیگه یاد گرفتی خیلی قشنگه بعدا برات می نویسم و بعد از انجا رفتیم خانه مامان زری که خاله غزاله اینا همه اونجا بودند و بعد تماشای فوتبال ...
6 خرداد 1391

امیر علی در استادیوم بسکتبال بازی فینال مهرام و پتروشیمی

سلام بر خاله های گل و مهربون و پسر عزیزم بهتره بیای به ادامه مطالب تا برات تعریف کنم از این چند روزی که گذشت ...................... بیااااااااااااااااااااااااااا....................................... قبل از هر چیز یه خبر بدم که تبلیغ تراشه های الماس با صدا و تصویر تو از شبکه ای فیلم در حال پخش هست و در پیامهای بازرگانی پخش می شه و تو می خونی خدایا شکر به خاطر همه چیز ....... خودت چند بار دیدی و هر بار می گی بزار بازم ببینم و کلی با خودت می خندی فدات بشم من . از روز تولد که تموم شد جمعه تقریبا جمع و جور کردیم و عصری بابا برام یه سورپرایز داشت یک سالی بود که دلم هوس کباب ترکی نشاط ستارخان را کرده بود ما در دوران عقد و قبل تو و در دوران...
2 خرداد 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باهوشم می باشد